كـــــــيمـــــــيا

خــــــــــــــــــــــــــدای من... اگـــــــر تـــــــو دســــــــــــت مــــــــــــرا بگــــــــــــیری ، هــــــــــــیچ کــــــــــــس مــــــــــــرا دســــــــــــت کــــــــــــم نمیگــــــــــــیرد . . .

درد دل...




می دانی رفیق ؟


"درد دل" نمیکنم !


زخمی که از عصب بگذرد ،


دیگر درد ندارد ….!




ادامه مطلب
+ نوشته شده در 1393/8/25 ساعت 12:0 توسط 7415963 |  (0) نظر


هنوز هم"یکی" هست...

 

تنها صداست که می ماند...


و "مرگ"،

پایان هیچ کبوتری نیست مرتضی...


پایان بی قراری ها...


آغاز آرامشت مبارک.


 

 


+ نوشته شده در 1393/8/24 ساعت 9:50 توسط 7415963 |  (1) نظر


دوستان ارزشمند..

 

 


 

 


 

ﮐﻢ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ؛

 


 

ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍﺑﭙﺮﺳﻨﺪ !

 


 

ﻭﻟﯽ ....

 


 

ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯿﺴﺖ،

 


 

ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ؛

 


 

ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ:

 


 

"ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻢ...."

+ نوشته شده در 1393/8/22 ساعت 15:43 توسط 7415963 |  (0) نظر


این رسمش نبود...

جملات زیبا گیله مرد

 


این رسمش نبود ...


گاهی صورت پدر و مادرت را تبدیل به دفتر نقاشی ات میکنی ...


با مداد،


چین و چروک ،


صورتشان را خط می اندازی ...


چشم که باز میکنی ،


میفهمی که هیچ پاک کنی نیست که آنها را پاک کند ...


این رسمش نبود که عشق بی حد آنها را اینگونه پاسخ دهی ...


حواست کجاست ؟؟؟


دستانشان را دیده ای ؟


همان دستانی که روزی تو را نوازش می کرد ،


حالا تبدیل به دفتر خط خطی های تو شده است ...


... این رسمش نبود ...



+ نوشته شده در 1393/8/20 ساعت 11:41 توسط 7415963 |  (3) نظر


دست نوشته های عاشقانه....

naghmehsara

 

هر جای دنیا میخواهی

باش…!

من…

احساسم را…

با همین

دست نوشته ها…

به قلبت

میرسانم…!

+ نوشته شده در 1392/8/30 ساعت 20:38 توسط 7415963 |  (2) نظر


نامه ی ویکتور هوگو به فرزندش

 

قبل از هر چیز برایت آرزو میکنم که عاشق شوی ، 


و اگر هستی ، کسی هم به تو عشق بورزد ،


و اگر اینگونه نیست ، تنهاییت کوتاه باشد ،


و پس از تنهاییت ، نفرت از کسی نیابی.


آرزومندم که اینگونه پیش نیاید ........


اما اگر پیش آمد ، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.


برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی ،


از جمله دوستان بد و ناپایدار .........


برخی نادوست و برخی دوستدار ............


که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد .


و چون زندگی بدین گونه است ،


برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی......


نه کم و نه زیاد ..... درست به اندازه ،


تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند ،


که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد.....


تا که زیاده به خود غره نشوی .


و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی ، نه خیلی غیر ضروری .....


تا در لحظات سخت ،


وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،


همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد .


همچنین برایت آرزومندم صبور باشی ،


نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند ........


چون این کار ساده ای است ،


بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند .....


و با کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی.


و امیدوارم اگر جوان هستی ،


خیلی به تعجیل ، رسیده نشوی......


و اگر رسیده ای ، به جوان نمائی اصرار نورزی ،


و اگر پیری ،تسلیم نا امیدی نشوی...........


چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است


بگذاریم در ما جریان یابد.


امیدوارم سگی را نوازش کنی ، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک


سهره گوش کنی ، وقتی که آوای سحرگاهیش را سر میدهد.....


چرا که به این طریق ، احساس زیبایی خواهی یافت....


به رایگان......


امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی .....


هر چند خرد بوده باشد .....



و با روییدنش همراه شوی ،


تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.


به علاوه امیدوارم پول داشته باشی ، زیرا در عمل به آن نیازمندی.....


و سالی یکبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی :


" این مال من است " ،


فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است !


و در پایان ، اگر مرد باشی ،آرزومندم زن خوبی داشته باشی ....


و اگر زنی ، شوهر خوبی داشته باشی ،


که اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان ،


باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید ... 


اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد ،


دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم ...




+ نوشته شده در 1391/5/21 ساعت 8:53 توسط 7415963 |  (5) نظر


به امید دیداری دوباره

سلام دوستای خوبم...


امیدوارم که حال همتون خوب باشه و لحظه لحظه ی زندگیتون به شادی


 سپری شده باشه...


به خرداد ماه ، ماه امتحانات داریم نزدیک میشیم و من دانش آموز باید سعی 


کنم که ذره ذره ی وجودم رو به کار ببرم تا بتونم نتیجه ی خوبی بگیرم...


فکر کنم امروز آخرین روز از فصل بهار باشه که من در کنارتون هستم چون تا


سی ام امتحان دارم...البته اگه تاب بیارم و این دل تنگم بیش از پیش تنگ نشه!!!


اما بهتون قول میدم که در کوچکترین فرصتی که دستگیرم شد ،


حتما بیام و بهتون سر بزنم...


راستی یادتون نره که واسم دعا کنید!!!


دوستتون دارم و به خدای مهربون می سپارمتون...


مشتاق دیدارم و امیدوارم به دیداری دوباره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه


 

+ نوشته شده در 1391/2/27 ساعت 15:20 توسط 7415963 |  (5) نظر